من یک طلبه هستم

  • خانه
  • به نام مادرم زهرا 

قصه طلبگی من

11 آبان 1400 توسط به نام مادرم زهرا

“تبریک شما قبول شده اید”
نمی دانم جمله اش دقیقا چه بود اما فهمیدن همین مضمون کافی بود تا شادی مثل رودی زلال در قلبم‌جاری شود و جریان آن تا صورتم ادامه پیدا کند و لبخندی عمیق نه تنها بر لبم که برتمام جانم نقش ببندد.خدارا شکر کردم و گذشته ای نه چندان دور در مقابل نگاهم نقش بست.
از کودکی همانند خیل عظیمی از هم سن وسال هایم آرزوی پزشکی را در سر می پروردانم‌.در نهایت این آرزو برایم یک هدف شده و حتی در روزهای نوجوانی و آخرین روز های مدرسه هم همراه من بود.اما تقدیر نقشه دیگری برای من در سر داشت.با تمام تلاش هایم این هدف تحقق پیدا نکرد و کنکور همچون دیوار بلندی بین من و هدفم قد علم کرد.این اتفاق تلنگری شد برای من که آیا واقعا هدفم درست بوده؟این مسیر مرا به خدا نزدیکتر می کند؟این مسیر کمال من است؟! و این شد جرقه طلبه شدنم.با خودم تصمیم گرفتم پزشک جسم مردم که نه پزشک روح مردم و پزشک دین مردم شوم.اینگونه بود که در واپسین لحظات ثبت نام حوزه دل را به دریا زدم و از سد آزمون ورودی و حتی مصاحبه با آن همه استرسش عبور کردم.و حالا این منم یک سرباز امام زمان ان شاالله..الحمدلله 
آری من یک طلبه هستم…!

#چی_شد_طلبه_شدم

 نظر دهید »

شوق زیستن

10 آبان 1400 توسط به نام مادرم زهرا

به یاد تو می گذرد لحظه لحظه زندگانی ام..با نام تو آغاز می کنم.با یاد تو قلم دست می گیرم وشیرینی آغازی دوباره را از اعماق دل می چشم.به امید گوشه چشمی از جانب شما حضرت عشق

#امام_زمان⁦⁩

#سرباز_امام_زمان

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

من یک طلبه هستم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس